گزارش | بررسی کارنامه چهلساله سینمای ایران
به گزارش خبرنگار سرویس فرهنگی اجتماعی خبرگزاری رسا، دومین نشست بررسی «کارنامه چهلساله سینمای ایران» به همت مدرسه اسلامی هنر قم در قم برگزار شد. سیداحمد میراحسان و علیرضا محمودی در موضوع «سینمای مستقل، سینمای عامه پسند» به بیان نظرات خود پرداختند.
سیداحمد میراحسان درباره سینمای مستقل بحث خود را با این پرسش آغاز کرد: در همین حالا آیا گفت و گوی مجتهدانه در این باره صورت گرفته که بگوید اساسا اسلام سینما را چگونه می بیند؟ نه صرفا در حد حلال و حرام دیداری و شنیداری. بلکه در مورد تاثیر سینما بر بافت های عقلی و ذهنی ما و حتی تاثیر آن در زندگی روزمره ما. متاسفانه ما حتی در حد آگاهی اولیه از آن اطلاعی نداریم. ما نمونه های موفق زیادی داریم از این که جمعی از تحصیل کردگان و فضلای حوزوی وارد محیط آکادمیک و مدرن شدند و می توانند پروژه ای را به عهده بگیرند و درباره آن بنویسند. اما فاصله زیادی هست از این مطلب تا تاویل های گفتمانی که در سطح اجتماعی اتفاق می افتد و تبدیل به یک نظریه می شود.
میراحسان اضافه کرد: ما الان در سطح عقب مانده ای با پدیده ها روبرو هستیم. و برای این که بر این عقب ماندگی فائق بیاییم، باید پرسش های خودمان را داشته باشیم. نمی شود ما بیاییم در مورد سینمای مستقل صحبت کنیم، اما دقیق ندانیم که این سینما باید مستقل از چه چیزی باشد. آیا مستقل در برابر امری به اسم قدرت؟ مستقل با مفهموم یک پدیده زیباشناختی؟ آیا این نوع سینما از نظر اقتصادی مستقل است؟ آیا مستقل از نظام سلطه جهانی است؟ ما وقتی از کاهلی در فکر کردن دور بشویم، می توانیم بهتر تصمیم بگیریم. سینمای مستقل را در کارهای فریدون رهنما و یا ابراهیم گلستان می توان دید. مشخص است که این سینما دارای یک استعداد، تفکر و سلیقه زیبا شناختی است. اما این برگرفته از کدام شالوده ی زیباشناختی است؟ به نظر من در یک گسست کامل با میراث فرهنگی ماست.
میراحسان همچنین در مورد سینمای عامه پسند گفت: سینمای عامه پسند سینمایی است که در ساختارهای زیباشناسی خودش در لایه های سطحی که عموم مردم با آن تماس دارند، متوقف می ماند. گاهی بحث پیش می آید که سینمای مستقل یا هنری بهتر است یا سینمای عامه پسند که مخاطب بیش تری در مردم دارد. از نظر من این بحث کاملا بیهوده است. چرا که در جامعه لایه های گوناگونی وجود دارند که می توانند با یک فیلم ارتباط برقرار کنند و هر کدام نیازهای خود را دارند.
در سینمای ایران دو جریان مستقل بعد از انقلاب شکل گرفت که متاسفانه به زودی سربریده شد. اول سینمای دفاع مقدس بود که متصل بود به رخدادهایی که در ایران اتفاق می افتاد و دیگری سینمای رویکردگرا که نماینده آن عباس کیارستمی بود که در واقع این سینما هم سرکوب شد.
بعد از میراحسان، علیرضا محمودی که در سالیان اخیر نشان داده برخلاف عموم منتقدان که عمده نگاهشان معطوف به فیلم های خاص بوده، به سینمای عامه پسند توجه بیشتری دارد، گفت: از آن جا که می خواهم به مسائل آکادمیک نگاه کنم و نه صرفا ژورنالیستی، بهتر است در مورد قالب های سینمای عامه پسند صحبت کنم. چرا که متاسفانه متون کمی در مورد سینمای عامه پسند ایران داریم. در واقع به جز کتاب آقای تهامی نژاد[1] و یکی دو کتاب دیگر، متون قابل توجهی -چه قبل و چه بعد از انقلاب- در مورد سینمای عامه پسند ایران نداریم. لذا من سعی می کنم که مدل هایی در مورد روش های برخورد با سینمای عامه پسند ارائه بدهم تا برای دوستان حاضر در جلسه محرکی باشد که بعدها متونی کاربردی در مورد سینمای عامه پسند پدید بیاورند.
تا قبل از دهه هفتاد میلادی دو نگرش از جانب لیبرال ها و چپ ها در مورد سینمای عامه پسند وجود دارد. اعتقاد چپ ها این بود که این نوع سینما متعلق به تفکر سرمایه داری است و جایگاه زیبایی شناسی ندارد و فقط برای غفلت و سرگرمی مردم طراحی شده است. اما در مقابل نگرش لیبرال ها این بود که سینمای عامه پسند بخشی از صنعت سرگرمی است و بر دو نکته تاکید داشتند: مسئله مصرف و مسئله روزمرگی. که این ها همه به تئوری های مختلف ختم می شود. اما بعد از دهه هفتاد با تغییر بنیادین در علوم انسانی، به یکباره توجه به فیلم های عامه پسند زیاد شد. اندیشمندان در حوزه علوم انسانی تحقیقاتی در مورد علایق و سلایق مردم افزایش دادند که یکی از منابع اصلی در این تحقیق سینمای عامه پسند بود. بنابراین سینمای عامه پسند مورد توجه علمای علوم انسانی قرار گرفت و کم کم توجه به ابعاد مختلف آن زیاد شد.
در مورد سینمای عامه پسند ایران باید ببینیم ویژگی های سینما در برهه های مختلف تاریخ سینما چگونه بروز کرده است و سپس آن را با کشورهای شبیه و هم سطح خودش در آن دوران بررسی کنیم. برای مثال سه کشور اسلامی که سینما دارند: یعنی ایران، ترکیه و مصر.
در دهه 30 سینمای ایران به لحاظ روایت، زیبایی شناسی و ستاره ها به شدت به سینمای مصر شباهت دارد. در دهه 40 تحت تاثیر سینمای هند قرار می گیرد. همین که چگونه سینمای ایران از سینمای مصر که سینمای اسلامی است فاصله می گیرد و به سینمای هند که سینمایی صنعتی و آئینی است نزدیک می شود می تواند موضوع یک تحقیق مفصل باشد. و باید بررسی شود که مثلا چرا به سینمای ژاپن که اتفاقا آن هم یک سینمای آئینی است نزدیک نمی شود. در دهه 50 به سینمای ایتالیا نزدیک می شود. در دهه 60 به دلیل قطع شدن ارتباط سینمای ایران با سینمای دنیا شاهد مدل های مختلفی هستیم. در دهه 70 سینمای ایران بازگشتی دارد به مدل های درونی خود و بازسازی مدل های قبل. در دهه 80 به سنت ملودرام برمی گردد.
سینمای ما یک سینمای چرخه ای است. به این معنا که مانند سینمای آمریکا و هند یک سینمای پول دار نیست. در هند سالیانه بیش از هزار فیلم تولید می شود که این نشان دهنده وضع خوب اقتصادی سینمای هند است. اما در ایران با یک صنعت ضعیف روبرو هستیم که در بهترین سال تولید یعنی 1351 ما تنها هشتاد فیلم تولید کردیم. در صنایع ضعیف همیشه سعی می شود که خودشان را با شرایط وفق دهند. در سینمای ایتالیا هم همین وضع است. یعنی چون اقتصاد قوی ای ندارد، سعی می کنند شکل فیلم را بر اساس ذائقه مردم تغییر دهند. این وضع کاملا در سینمای ایران چه قبل و چه بعد از انقلاب مشخص است.
محمودی در پایان اشاره کرد: مثلا در تحقیقی که اخیرا بر روی دهه 60 داشتم، شانزده چرخه در این دوره از سینما شناسایی کردم. گاهی این چرخه ها به دلیل موفقیت یک فیلم یا بعضا توسط دولت ها به وجود می آید.
گفتنی است، چند روز پیش، اولین نشست بررسی کارنامه چهل ساله سینمای ایران با محوریت «اقتصاد سینمای ایران پیش از انقلاب، اکنون، آینده» با حضور امیرحسین علم الهدی و امیرقادری برگزار شده بود./918/ز504/س
خبرنگار: سیدمحمدحسین آل مجتبی
[1]- سینمای رویاپرداز ایران - محمدتهامی نژاد - 1365